گیر مترادف


گیر مترادف اسم فرم

  • تورم، طرح، بیخ و بن، گره، دستگیره، knurl، برآمدگی.
  • مانع دشواری سکندری بلوک، تنگنا، مانعی بر سر راه، holdup، مانع، بلوک، گرفتن، مشکل است.
  • گیر, گرفتن, مشکل اشکال مانع مانع سد نقص مشکل اشکال, قطعی هم.

گیر مترادف فعل فرم

  • ببندید عضویت، کراوات، مهار، اتصال دسته سه تایی، ضمیمه، افسار، یوغ، دست و پنجه نرم.
گیر لینک های مترادف: گیر, گرفتن, قطعی هم,

گیر مترادف،