احیاء مترادف،
احیاء مترادف، صفت فرم
- unredeemed، از دست رفته, منحط, unregenerate, unreconstructed.
احیاء مترادف، فعل فرم
- باطل پایان کردن له، کشتن، تخریب.
- فاسد، debase, deprave, انحطاط, پایین, گردنه.