نقطه مترادف
نقطه مترادف اسم فرم
- splotch لکه علامت، اره، blotch، لکه دار کردن، لکه، فلك، ریزه، نقطه، ماکولا، پچ، dapple، دارای کک مک کردن، mottle، مالیدن.
- از ویژگی های مشخصه، ویژگی، ویژگی صفت، علامت، جنبه، اموال، کیفیت.
- بیت یوتا، مدارك ذرات، قطعه، قراضه، نقطه، کرم، smidgen، بازیچه قرار دادن، قدرتمند،.
- جزئیات مورد گام، خاص، نمونه بخش قطعه مقاله، بخشی.
- رانش, تم موضوع موتیف، تمرکز، ایده، جوهر، ماده، جان کلام، چیستان، قلب، هسته، هسته، موضوع.
- محل, موقعیت, نقطه, سایت, مرحله, مقطع, زمان, فوری، لحظه ای.
- محل، باز کردن شکاف موقعیت اتاق فضا، زمان.
- محل، مکان محل نقطه منطقه موقعیت سایت منطقه بلبرینگ، محل.
- نقطه, دایره, speck, نقطه ریزه blotch سه علامت, ذرات.
- نوک اوج، راس، نوک قلم کاسپ، اوج، سنبله، با چنگک صاف کردن، از دست دادن، اندام.
- هدف شی, پایان, طراحی, هدف استفاده، هدف، دلیل، ارزش، هدف.
- گسل کمبود، نقص، لکه دار کردن، انگ بی احترامی کاهش، بی اعتبار ساختن، لکه، لکه دار کردن، لکه، چشم سیاه.
نقطه مترادف فعل فرم
- sully ادبیاتی، mar نخواهم، لکه دار کردن، stigmatize، بی اعتبار، لام، تهمت، پاكدامن، blacken.
- دید پیدا ببینید، چشم، espy، تشخیص، شناسایی، شناسایی، دقت، درک.
- لکه علامت، خاک، bespatter spatter، speckle، mottle، نقطه، splotch، بلات، پرورش.
- نشان می دهد توجه نشان می دهد، آشکار، اشاره، اشاره، اشاره، مشخص، تاکید، یادآوری، underscore.
- نوشتن توجه داشته باشید، ضبط، ثبت نام را به پایین لیست، چوب خط، خط ناخوانا، نشان می دهد.
- هدف مستقیم آموزش، سطح، پرتو، صورت، تبدیل، تعمیر تمرکز.