امن مترادف،
امن مترادف، صفت فرم
- imperiled در معرض خطر، نا امن، unguarded محافظت نشده، آسیب پذیر، در معرض.
- آمار آسیب دیده، صدمه دیده است، مجروح، صدمه،.
- خطرناک, معرض, خطر ناک است.
- شل, باز.
- مردد، اضطراب، ديپلمات، مشکوک، تردید، مطمئن نیستید.
- نامطمئن، hit-or-miss، undependable، ناچیز است.
- نامطمئن، ناامن نامشخص مخاطره آمیز، chancy.
امن مترادف، فعل فرم
- imperil، به مخاطره می اندازد، تهدید، افشا.
- از دست دادن، اجازه لغزش، هنوز به خارج.
- شل untie, باز کردن.