بد مترادف،


بد مترادف، دهيد فرم

  • اخلاقی, سربزیر, virtuously, به درستی.
  • خوب، درست، به اندازه کافی، صحیح، adroitly، کارآمد، ماهرانه.
  • خوش, سادگی, agreeably, جذاب, appealingly.
  • سرسری, کمی, تا حدودی، کمی، نه چندان.

بد مترادف، صفت فرم

  • اخلاقی، نشسته، فضیلت، سازگار، خوش رفتار.
  • خوب, برتر, عالی, کامل, unflawed.
  • خوب، سالم خوب صدا قوی، هاله.
  • خوب، مطلوب است.
  • خوراکی های تازه و جدید و شیرین، uncontaminated،.
  • دلنشین و جذاب، خشنود، بزرگ.
  • مفید و سالم، مطلوب، خوشبخت.

بد مترادف