بی بند و بار مترادف،


بی بند و بار مترادف، صفت فرم

  • حل و فصل درگیر، متعهد، مشغول پایین گره خورده، ریشه دارد.
  • مهار، تلخ، کنترل، سرکوب، نظم، چک.

بی بند و بار مترادف