نزدیک مترادف،


نزدیک مترادف، اسم فرم

  • ابتدا باز شروع، تولد، سحر، آغاز به کار.

نزدیک مترادف، صفت فرم

  • باز، پرگو ارتباطي gabby آشکار، خروجی.
  • دور دور دور، از راه دور.
  • روح شادی بخش drafty، تازه.
  • سرد, کمبودهای بیگانه estranged، خصمانه.
  • سطحی و گاه به گاه و hit-or-miss، بی دقتی، سطح.
  • پراکنده, نازک, جادار, سست, uncongested.

نزدیک مترادف، فعل فرم

  • باز, باز کردن, unseal, unbolt.
  • جدا, شدید, تقسیم, disunite, قطعه.
  • شروع, افتتاح, آغاز.

نزدیک مترادف