پیچ کردن مترادف،


پیچ کردن مترادف، صفت فرم

  • سازماندهی شده، شسته و رفته, منظم, اجرا, مرتب.
  • گویا self-possessed متعادل، راس، آرام، بی سر و صدا.

پیچ کردن مترادف