گرم مترادف،
گرم مترادف، صفت فرم
- آرام dispassionate آرام سر و صدا جمع آوری شده، پایین کلید.
- باحال, apathetic, phlegmatic, کلفت, dispassionate, سرد, جدا, بی حرکت است.
- بی حال, apathetic, بی تفاوت، سرد، stolid، بی احساس است.
- تازه، شادی بخش روح خشک، دلپذیر.
- دانلود آرامش، کار عمدی، کنترل.
- سرد سرد، یخ و بسیار سرد و سرد، خنک است.
گرم مترادف، فعل فرم
- افسرده پریشانی, بیگانه, میگیرد،, disaffect.
- دلسرد مهار تعدیل، سرکوب، خفه کردن، تسخیر.