اثرگذاری مترادف


اثرگذاری مترادف اسم فرم

  • راد cudgel کارکنان، چوب، عصا، باشگاه، پله، گام، سخن گفت، شفت، دنده، نوار.

اثرگذاری مترادف فعل فرم

  • شکستن له سر و صدا، پشت سر هم، پوند، تقسیم، اشک، متلاشی شدن، پارگی، کرک، سوراخ.
اثرگذاری لینک های مترادف: