احتراق نادرست مترادف


احتراق نادرست مترادف فعل فرم

  • شکست miscarry، شکستن، قطع آتش را از طریق سقوط، سقوط، پیتر، اشتباه، سقط جنین، fizzle، دست، گمراه مى.
احتراق نادرست لینک های مترادف:

احتراق نادرست مترادف،