احمق در اطراف مترادف


احمق در اطراف مترادف فعل فرم

  • fritter واهمه ور رفتن معمولا, ظروف سرباز یا مسافر، dawdle، diddle، بیکاری، loiter، چسبیدن به اطراف، فشار با نوک انگشت loll سالن لوبون.
احمق در اطراف لینک های مترادف:

احمق در اطراف مترادف،