اصل مترادف
اصل مترادف اسم فرم
- ابتذال، فرض توجه به حقیقت postulate قضیه اصل حکومت قانون پند ماکسیم، حکم.
- جوهر فعالیت، توضیح شخصیت، منطق، تئوری، طبیعت، حالت، کلید، کیفیت.
- حکومت قانون، حقیقت واقعیت، مقررات، اصل، کانن، گزاره، عقیده، راهنمای، اخلاق، صداقت، high-mindedness، استاندارد، اخلاق.
- ستاره، سرب، سرمقاله روزنامه.
- شخصیت، حزب، شرکت کنندگان، بازیگر.
- علت منشا پایه، منبع، مقدمات، اصول، خود فى، الفبای.
- مدیر خانم مدیر مدرسه مدیر، دین، استاد، رئیس.
اصل مترادف صفت فرم
- اصلی مرکزی، مهمترین پارامونت، نخست، کاردینال، عمده، ضروری، کلید، رئیس، سرمایه، اولیه، پیشرو، غالب است.