التماس کردن مترادف


التماس کردن مترادف فعل فرم

  • بدام عشق انداختن، bewitch، ensorcell، افسون، مجذوب، bedevil، افسون، سحر و جادو، jinx.
  • خواهش و درخواست تجدید نظر، برادران، التماس کردن [مشركان]، adjure، درخواست کردن التماس، دعا کنید.
  • درخواست کردن التماس برادران، تمنایی، خواهش، درخواست، importune، طلب، خواستار، دعا برای، [مشركان] به.
التماس کردن لینک های مترادف: