انتقاد مترادف


انتقاد مترادف اسم فرم

  • ارزیابی قضاوت قدردانی، ارزیابی، ارزیابی، تجزیه و تحلیل، برآورد، بصیرت، تبعیض، بازتاب.
  • بررسی و نقد و نظر، تفسیر، نوشتن تا سرمقاله، مقاله، پایان نامه، رساله، مطالعه، توجه، تجزیه و تحلیل، descant.
  • سرزنش پيشابراه، animadversion، پان نوعی رامی، بد گویی کردن از زخم زبان، تبر کار، ملامت، طعنه، محکومیت، اسلم، رپ.

انتقاد مترادف فعل فرم

  • شرايط دشوار بانوان ايران، گسل، سرزنش، پوست کندن، محکوم، تمسخر، محکوم، pillory، لعنت، اسلم، animadvert، نمره، excoriate، oppugn، پان نوعی رامی، reprehend، کباب، شن کش، scarify، scathe، تاول زد، رپ.
  • قاضی ارزیابی، بررسی، ارزیابی، کالبدشکافی بررسی، درمان، تجزیه و تحلیل، تحقیق، بررسی، اسکن، پروب.
انتقاد لینک های مترادف:

انتقاد مترادف،