انقلاب مترادف


انقلاب مترادف اسم فرم

  • revolutionist insurrectionist، subversive، مخالف، شورشی رادیکال، افراط، mutineer، همزن، rabble-rouser، sans-culotte.
  • دور چرخه دامان، البته، مدار، عود، تکرار، حلقه، چرخش.
  • شورش، شورش، کودتای، کودتا، تصاحب، قيام، شورش، منظور.
  • چرخش، چرخش، روشن، gyration گردان، مدار حرکت کردن، گردش، pirouette، پیچ، سیم پیچ، چرخیدن، نخ ریسی.

انقلاب مترادف صفت فرم

  • هراس قيام ۳۰، فتنه، رادیکال، خرابکار، شخص افراطی.
انقلاب لینک های مترادف: