اژدر مترادف


اژدر مترادف فعل فرم

  • نابود تخریب، خراب queer، سرکوب، مهر، خرابکاری، ابطال، سقط جنین، کشتن، پیچ، kibosh قرار داده، ظروف سرباز یا مسافر، خراب، از بین بردن.
اژدر لینک های مترادف:

اژدر مترادف،