اگزوز مترادف


اگزوز مترادف فعل فرم

  • فرسوده تایر، خستگی، تضعیف sap، enervate، enfeeble، weary، debilitate، devitalize، تفنگ در کردن.
  • نایاب مصرف، استفاده از تخلیه، خالی، پراکنده، صرف، اجرا از، صرف.
اگزوز لینک های مترادف: