باب مترادف


باب مترادف فعل فرم

  • ظاهر می شود ظهور، بوجود می آیند به نوبه خود، موسیقی پاپ، بهار، شکستن جلو، جلو پشت سر هم، شعله ور، نشان می دهد.
  • گزاف گویی تلو تلو خوردن، quiver، حرکت تند و سریع، تنه زدن به حرکت یا کشش ناگهانی، waver، ارتعاش، نوسان، جنباندن، اشاره، بافت، پرش، اردک.
باب لینک های مترادف: