باد مترادف


باد مترادف اسم فرم

  • خم، به نوبه خود پیچ و تاب و مدار، حلقه، حلقه convolution گردش برابر تغییر ناگهانی کج و معوج, دایره.
  • لاف زدن، غرور،،، خودنمایی ها، هیاهو، با تکبر راه رفتن، boastfulness، غرور، gasconade، fanfaronade.
  • نسیم، پیش نویس، هوا، نفس، تند باد، انفجار، باد صبا.
  • نفس، تنفس، تنفس و نفس نفس زدن و بریده بریده نفس کشیدن، انقضا، آه.
  • پچ پچ, twaddle, gabble, بحث کوچک و prattle و tittle-tattle و هوای گرم، دری وری سخن گفتن، nattering، دروغ گفتن.

باد مترادف فعل فرم

  • نتیجه گیری حل و فصل خاتمه، انحلال، کامل، بندی،، نهایی، بستن، پایان، پایان، دور، تخلیه، disentangle.
  • ورق رنگی ریسمان قرار دادن، پیچ، مارپیچ، جمع کردن، محاصره، اغوش گرفتن، به نوبه خود، پیچ.
  • پر زیگزاگ، محوری veer، sinuate، غلتیدن، خم، منحنی، خم شدن، slue.
  • گسترش متورم شدن، نفخ، پف دار تورم، فربه، کشش، aerate، بزرگ، افزایش، بزرگ، رشد، افزایش، مبالغه، تشدید می شود.
باد لینک های مترادف: دایره,

باد مترادف،