بارامی دست زدن مترادف


بارامی دست زدن مترادف فعل فرم

  • آچار کمانچه، اسباب بازی، دسته میمون با، بی قراری، تکان، اهسته تکان دادن، چرخش، انگشت، با سر و صدا، احمق با, پاتر، fritter، fribble.
بارامی دست زدن لینک های مترادف: