بازداشت مترادف


بازداشت مترادف اسم فرم

  • بازداشت بازداشت خانگی، زندان، حبس، حبس قرنطینه، durance.
  • حفظ امانت ولایت custodianship، مراقبت، شارژ، پخش، حفظ، حفظ، حفاظت، بخش کشتی.
  • خویشتن داری سلول، دستگیری، بازداشت خانگی، تاخیر مانعی بر سر راه، حبس، حبس، kidnaping، ژاک، اجبار، اسارت.

بازداشت مترادف فعل فرم

  • جلوگیری توقف، دستگیری، تاخیر، نگه تأخیر، مانع، مانع، محدود، قفل کردن، ربودن، زندان، زندانی.
بازداشت لینک های مترادف:

بازداشت مترادف،