بخشیدن مترادف
بخشیدن مترادف فعل فرم
- بازگرداندن جایگزین بازگشت، بازگشت، پرداخت، ارسال به، حل و فصل، بازپرداخت، جبران، اصلاح، دادخواست،.
- بهانه معاف، عفو، ببخش، روشن، چشم پوشی چشم پوشی، تخلیه، تبرئه، تخلیه، بزدايد، رایگان، ببخشايد، انتشار.
- تعویق تاخیر، رفتي، کنار خانه کبوتران، بیش از وضع، جدول، بدفع الو قت گذراندن.
- کاهش فروکش کردن کاهش، استراحت، کاهش، کاهش، متوسط، نرم، آرام، کاهش، خلق و خوی، بگیرد، کاستن، تضعیف، کاهش پیدا کند.