بدیهی است مترادف
بدیهی است مترادف صفت فرم
- aphoristic، epigrammatic، platitudinous.
- آشکار آشکار، روشن، ظاهری ساده، قابل لمس، ثبت اختراع، ملموس، اثبات، تردید، خاص، غیر قابل انکار indubitable، محتوای.
- بدیهی فرض درک، پذیرفته شده، apodictic، مسلم، مقبول، توجه، آشکار.
- توضیحی واضح ثبت اختراع آشکار است، آشکار، دشت، آشکار، بدیهی، خودنمایی، غیر قابل انکار متمایز، محسوس، اجتناب ناپذیر، صریح، مطلق،، unarguable، محتوای.
- ناچیز بی اهمیت، ناچيزى، خرده لاشی, picayune, ناچیز، اندکی، افکنی، ناچیز، بی معنی nitpicking، دوام mingy بیهوده و بیمعنی، بی ارزش.