بریده بریده مترادف


بریده بریده مترادف اسم فرم

  • قطع gash شکاف، خلال، پارگی نوار برش دندانه دار کردن شکاف هک تبدیل نیک تیک، فروغ.

بریده بریده مترادف فعل فرم

  • برش gash برش، شکاف، lacerate، مثله می، شلاق، شدید، sunder، cleave، rive.
  • کاهش کاهش پوست کندن، رها، پایین، abridge، برش، مختصر کردن، محدود کردن، کاهش.
بریده بریده لینک های مترادف:

بریده بریده مترادف،