بلوک مترادف
بلوک مترادف اسم فرم
- حکاکی، برش، زدن، اچ، چاپ هلیوگراور, بشقاب, copperplate, woodcut.
- قطعه توده توده تکه تکه بزرگ، انبوه، گوه، قطعه، کیک.
- مانع مانع، انسداد، مانع مانعی بر سر راه، وقفه، نوار، جام جم، بسته، توقف، مانع.
- گروه انجمن، بلوک، بدن ائتلاف، اتحادیه، کنفدراسیون، ترکیب، لیگ، entente، جناح، محور، حلقه، تبادل نظر، دسته.
بلوک مترادف فعل فرم
- مانع توقف، نوار، بررسی، جم blockade، barricade، محدود کردن، مانع، مانع، دستگیری، محدود کردن.