بمباران مترادف


بمباران مترادف صفت فرم

  • مست.

بمباران مترادف فعل فرم

  • بمب حمله رعد اسا, پوسته پیشگیرانه، cannonade، fusillade، فلفل، بباد انتقاد گرفتن، شن کش، torpedo، ساقه در، آتش بر، باز آتش سوزی.
  • سلب حمله، حمله، در کمینگاه خمیر، از بند باز کردن، مطبوعات، درآورد.
بمباران لینک های مترادف: مست,