بهم تابیدن و بافتن مترادف


بهم تابیدن و بافتن مترادف فعل فرم

  • plait همّت، بافتن، interweave، ریسمان هم بافتن، پیچ و تاب، intertwist، raddle، توری، تشکیل، گره، wreathe.
بهم تابیدن و بافتن لینک های مترادف: