بگو مترادف


بگو مترادف اسم فرم

  • ادا, leer, fleer، صورت، smirk، پوزخند, چشم چرانی, طعنه.

بگو مترادف فعل فرم

  • jeer طعنه و تحقیر، اى، تمسخر، flout، fleer، طعنه زدن، تحقیر، راه آهن، مسخره، gibe، contemn.
  • سفارش فرمان مستقیم، نمى، شارژ، پیشنهاد، تعلیم، نیاز، امر، اجازه، بپرسید، بر، احضار.
  • فاش کردن، آشکار، فاش، گزارش، اطلاع رسانی، پخش، انتشار، آشنا، tattle، اگاهی دادن، اشاره، اعتراف، انتشار، آموزش، نشت، نشت، bruit.
  • مربوط نقل، توصیف جزئیات، می گویند، صحبت می کنند، نوشتن، بیان، بیان، برقراری ارتباط، verbalize، دولت، مطلق، بازشماری، تلاوت، رسمی.
  • معلوم تمایز قائل، تشخیص، تصمیم، تشخیص، درک، را، تایید، برآورد، ایجاد، تشخیص، افتراق، پیدا، مشخص.
بگو لینک های مترادف: ادا, چشم چرانی, طعنه,

بگو مترادف،