بیداد مترادف


بیداد مترادف اسم فرم

  • کانکتور لرزش، تپش قلب، بادوام تشنج اسپاسم، چاقو، heartthrob، موج، ضربه، موج، هیجان.

بیداد مترادف فعل فرم

  • pulsate palpitate سر گردانی، ضرب و شتم، ارتعاش، تمرین، لرزش، quaver، رعشه، بال بال زدن.
بیداد لینک های مترادف: