بیرون راندن مترادف


بیرون راندن مترادف فعل فرم

  • خارج، پرتاب، اخراج، تبدیل، بازیگران، خارج، تبعید، dispossess، اخراج، برکناری، لگد کردن، حذف، امر، سرنگونی، خلع، آتش، بوت، گزاف گویی.
بیرون راندن لینک های مترادف:

بیرون راندن مترادف،