بیرون مترادف


بیرون مترادف صفت فرم

  • خارجی, خارج, قابل رویت و آشکار و قابل رؤیت، آشکار است.
  • سطحی سطح بیرونی، اکتسابی، اتفاقی، زاید.

بیرون مترادف فعل فرم

  • فشار اصرار کردن پروژه، ساقه، تورم، سوسک، پیش رفتن، اویزان بودن، شکم، برآمدگی، obtrude.
بیرون لینک های مترادف: خارجی, خارج,

بیرون مترادف،