بی اعتبار کردن مترادف


بی اعتبار کردن مترادف فعل فرم

  • مقایسهٔ رفتار کردن، تنزل، debase، فروتن مستهلک، پاكدامن، لکه دار کردن، تهمت، ادبیاتی، رسوايى، سرزنش، شرايط دشوار بانوان ايران.
بی اعتبار کردن لینک های مترادف: