بی تجربه مترادف


بی تجربه مترادف صفت فرم

  • مرغزار نابالغ سبز، جدید، unpracticed، امتحان، ماهر، unseasoned، uninitiated, ناآشنا، خام، ادراک و فهم، unschooled، نادان، دل، بی تجربه، بی حد و حصر, ندیده.
  • گردشگری.
بی تجربه لینک های مترادف: گردشگری,

بی تجربه مترادف،