بی ثمر مترادف


بی ثمر مترادف صفت فرم

  • استریل نابارور، دانایی در موسیقیِ، عقیم.
  • بی فایده بیهوده بی فایده، purposeless، بیهوده، بی ثمر، unfruitful، نافرجام، بیکار، بی ارزش، ناموفق، unavailing، unrewarding، ناکافی.
  • بی فایده، unfractuous، خشک، خشک، خالی، خالی و متروک، treeless، به لخت.
  • کسل کننده خسته کننده uninteresting، مسطح، jejune، برنامه، مبتذل، غیرجذاب، unimaginative، uninspired، فقیر.
بی ثمر لینک های مترادف:

بی ثمر مترادف،