بی رحمانه مترادف
بی رحمانه مترادف صفت فرم
- سوزش شدید تلخ، سخت سرد، خشن، تیز، گاز گرفتن، حاد، خام، تند و تلخ، کابوسی، مشقت، دردناک،.
- متعصب، وحشی، وحشیانه، بی شعور، خونین، وحشی، خونخوار، باطل، بی رحم، unmerciful، بی امان، unpitying، pitiless، سادیستی، ظالم، hardhearted، غیر انسانی، بی حرکت، truculent، unfeeling، خشن.