بی عیب مترادف


بی عیب مترادف صفت فرم

  • ، scrubbed scoured، بی عیب و نقص unsoiled unblemished، undefaced، ضد زنگ، درخشان معصوم، تمیز کنید.
  • خالص و پاک،، نمونه و سرمشق، گناه، منزه، اشتباه، بی گناه، unimpeachable، حاکمیتِ، خالقشان، بی گناه، بغض.
بی عیب لینک های مترادف:

بی عیب مترادف،