تأسف مترادف
تأسف مترادف اسم فرم
- توسری خور قربانی، بازنده، شکست، رانده pariah، derelict، ادم اواره و ولگرد، گدا، بحد افراط مشروب نوشیدن.
تأسف مترادف صفت فرم
- ill-starred بخت، فاجعه، کیاست میگردد، فاجعه آمیز، بد بخت، ناراضی، محکوم، ستاره نحس.
- تاسف نامناسب، اسفناک نامناسب، infelicitous، بد فهمانده شده، نادرست، بد، سزاوار سرزنش، چاره، تکان دهنده.