تار مترادف
تار مترادف صفت فرم
- ، منع غم انگیز شوم، یادآوری نومید کننده، portentous، افسرده، بی باک، دلهره، نا امید کننده.
- ضعیف روشن ضعف مبهم, تیره, تیره، نا معلوم، سایه، گرگ و میش، تار، مبهم، مبهم، مات، شبانه، darkling، خاکستری، مبهم، مات.
- متراکم، کسل کننده، مبهم، dimwitted، کسل کننده witted، بدون زرق و برق، lusterless، doltish، احمق، تیره رنگ است.