تحقیر مترادف


تحقیر مترادف اسم فرم

  • mortification abasement، شرم، اندوه، ذلتی رسوایی، تخریب، بی احترامی کردن، خجالت تجربه متواضع، denigration، putdown.
  • استهزاء، تحقیر اهانت contumely استکبار haughtiness snobbishness hauteur superciliousness، غرور و افتخار.
  • تحقیر بی اعتنایی تمسخر، استهزاء، تمسخر، با وجود contumely، بی اعتنایی و تکبر.
  • شرم رسوایی بی احترامی کردن، تحقیر، abasement.

تحقیر مترادف فعل فرم

  • mortify فروتن، تحقیر، abash شرم، تنزل، chagrin، خجالت زده، discomfit، رسوايى، ادبیاتی، snub، قرار دهید.
  • مقایسهٔ حداقل رساندن، اجرا، قرار داده اى، تمسخر، derogate، انتقاد، malign، استهزاء، بگو در، طعنه در، مستهلک، بی ارزش می كنیم، بد گویی کردن از.
تحقیر لینک های مترادف:

تحقیر مترادف،