تنبیه کردن مترادف
تنبیه کردن مترادف فعل فرم
- خار goad بر انگیختن، عرق، overwork، فشار، بار، مالیات، ستم، درایو، overexert، فشار، مجازات.
- شلاق، ضرب و شتم، scourge، ترش، horsewhip، شلاق، تاژک دار، نیشکر، توس، سوئیچ، دست و پا زدن، swinge، welt، اعتصاب، روز سه شنبه، thwack، ضربت سخت زدن.