جایزه مترادف
جایزه مترادف اسم فرم
- جاه طلبی desideratum هدف، پایان، هدف، امید، دستیابی، فتح، افزایش، میل.
- جایزه جام جایزه, guerdon, مدال, روبان آبی، نمیفهمد،، یاد، غنایم، افتخار، الماس، تاج، گواهی نامه، دکوراسیون، سوغات نشانه.
- جایزه گرانت، جبران خسارت، اعاده، خسارت پرداخت، حل و فصل، جبران خسارت.
- حل و فصل، حکم, قضاوت, تصمیم, تعيين, پیدا کردن.
- هدیه اهدا نوک، honorarium، جایزه، lagniappe، perquisite، subvention، یارانه، جزوه، حاضر، pourboire.
- پاداش جایزه افتخار، ستایش، جایزه، تمایز، شناخت، پرداخت، غارت، برنده، ثروت باد آورده، مسافت، را، کیف پول.
جایزه مترادف صفت فرم
- اول prizewinning، برجسته، میزان روبان topnotch، آبی، تحسین قهرمان، قابل توجه، با ارزش، محترم ارزش گرامی ارزشمند، inestimable.
جایزه مترادف فعل فرم
- اعطای اختصاص يک، رندر، پرداخت، جبران، حل و فصل، مناقصه.
- سبب مشورت، در حال حاضر، پاداش دادن، گسترش.
- مقدار.