جلوگیری مترادف
جلوگیری مترادف فعل فرم
- بازداشت نگه دارید، زندانی، ضبط، قفل نگه داشتن، زندان، straitjacket، handcuff، manacle، دور قرار داده، محدود، قفس، بازداشت، در بسته.
- مانع از سرکوب، مهار کنیم،، مانع، مانع، کنترل، بررسی، افسار، افسار، نقص، محدود، محدود، دسته سه تایی، بدام انداختن.