جم مترادف


جم مترادف اسم فرم

  • تعمیر اتصال قراضه، سوراخ، آب گرم، ترشی، مخمصه، ترجمه­ناپذيري، معضل، مخمصه، خجالت، مشکل، مشکل.
  • جمعیت گروه ترکان و مغولان، ازدحام جمعیت، ازدحام، میزبان، توده، بسته شامل مجموعهای گسترده و احتقان و مطبوعات و tie-up, تنگنا.

جم مترادف دهيد فرم

  • کاملا, مجموع, اکثریت.

جم مترادف فعل فرم

  • جمعیت throng, mob ازدحام، congest، blockade، بلوک، خرد، پر، بسته.
  • له خم واکش، تحریف، کبود.
  • مسدود کردن مانع تداخل با، قطع، غرفه، چوب، شکستن، توقف.
  • گوه فشار، فشار، ساندویچ، خودرا برای امتحان اماده stuff، بسته، رم، فشار، بسته، نیروی.
جم لینک های مترادف: تنگنا, کاملا, مجموع, اکثریت,