جولان دادن مترادف


جولان دادن مترادف فعل فرم

  • نمایش، نشان می دهد، disport، با تکبر راه رفتن، قدم زنی با تبختر, رخ کشیدن، vaunt، هوا، brandish، شکوفایی، جلوه، رژه.
جولان دادن لینک های مترادف:

جولان دادن مترادف،