حصار مترادف


حصار مترادف اسم فرم

  • سد محوطه، دیوار، مرز paling، ایجاد مانع، با پرچین احاطه کردن، پرچین، راه آهن، نرده، تیغه.

حصار مترادف فعل فرم

  • جدا احاطه، محاصره، girdle محصور، محدود، محدود، محروم کردن.
  • دفع کردن حمله حریف روشهايي زبان بازی کردن، پرچین، طفره رفتن، تغییر، فرار، طفره رفتن،، cavil، سخن بی معنی وبیهوده، جلوگیری از، منحرف، بلوک، استون وال.
حصار لینک های مترادف: