حقه بازی مترادف


حقه بازی مترادف اسم فرم

  • ادم rapscallion، ور رفتن، کسی را دست انداختن، سرکش بچه شریر و شیطان، پست و حقیر، ديگران را گمراه كند، شیاد، کسیکه شوخی زننده کند، scapegrace، بی وجدان، تبه، scalawag.
  • بوروکرات apparatchik، فروشنده مداد کوچک سرخ، دستمزد برده، menial، ادم پست و حقیر، وابسته، شخص یا جانور سوگلی.
  • تقلید مسخره امیز جوک طنز تقلید و هجو کردن کمدی تقلید مسخره امیز کردن برخاست تقلید کاریکاتور تقلید اغراق، ribbing، joshing، شوخی.
  • دندان, طرح، دنده، دندانه، چرخ ضامن دار, اتحاد, زنجیری.
  • فریب charlatanism، fakery، dissimulation، دورویی کلاهبردارى، make-believe، تظاهر، affectation، جعل، شم، نشان می دهد.

حقه بازی مترادف فعل فرم

  • lampoon تقلید و هجو کردن satirize, تقلید مسخره امیز، travesty، کسی را دست انداختن، تقلید، کاریکاتور، خاموش، جاش، بچه، twit.
  • دستکاری مداخله با تغییر، با سرهم بندی کردن، مانور، نفوذ، تغییر دهید.
حقه بازی لینک های مترادف: دندان, اتحاد,

حقه بازی مترادف،