خروش مترادف


خروش مترادف اسم فرم

  • افزایش، افزایش، پرش، صعود، جهش و گام به گام تا انفجار پیاده روی، صعود.
  • موج billow متورم، جابجا کردن، undulation، غلتک، comber، روان شدن, عجله, تنگه، سیل، تورنت.

خروش مترادف فعل فرم

  • تورم تمرین undulate، سیل، upsurge، افزایش، رول، eddy، چرخش، سبزِ، بازی شیر یا خط، روان.
خروش لینک های مترادف: عجله,

خروش مترادف،