دست انداز مترادف
دست انداز مترادف اسم فرم
- توده برآمدگی تورم، تورم، swollenness، گره، دستگیره، جوش، حاشیه چرمی دور چیزی، تومور، مانیتول، گره، قوز کردن، افزایش، خط الراس و زبری و بی نظمی و unsmoothness، راه راه.
- تکان خوردن انفجار برخورد، تصادف، مشخصات، ضربت، لب به لب، بد گویی کردن، ضربه، شیشه، تنه زدن، گزاف گویی، کش رفتن، شوک، برخورد، تاثیر.
دست انداز مترادف فعل فرم
- آمار اعتصاب، بد گویی کردن از انفجار، تکان دادن، تنه زدن، برخورد، برخورد، sideswipe، چراندن، carom، بر انگیختن، پرتاب.
- جابجایی از جای خودبیرون کردن امر، برکناری، حرکت، حذف، انجام دور با، تخلیه، نزول مرتبه، سینه، گزاف گویی.