را مترادف
را مترادف اسم فرم
- رسید سود دروازه، درآمد حاصل، بازگشت، غارت، خالص، ناخالص، درآمد، عملكرد، کوله پشتی، boodle، با چنگک جمع کردن خاموش، استفاده نا مشروع.
- ساختار ترکیب فرم، شکل، ساخت و ساز، تنظیم، ساخت، قاب، معماری، آرایش، برش، تمبر، بافت، پارچه.
- نام تجاری علامت تجاری، مدل مختلف، نوع، نوع، سبک، نام، تعیین.
- گرفتن، مجموعه مسافت، کیسه، مجموعه ای از محصول، ظروف سرباز یا مسافر، پشته، دسته، پشته، انباشت.
را مترادف فعل فرم
- انتخاب را انتخاب کنید، خرید، انتخاب، انتخاب کردن برای انتخاب کردن، خرید، ترجیح می دهند، به نفع، تنها از، انتزاعی، در حل و فصل.
- تصور، اختراع کردن، contrive، تدبیر، ببافند، اختراع، پیش نویس، تدوین، ایجاد، هچ، نوشتن پروژه.
- تقلب.
- حمل را حمل و نقل کردن، بلند کردن، پس زدن دهنه اسب، مسافت، سبد خرید، واکشی، کشیدن، schlep.
- درک، تصاحب، گرفتن، کلاچ، ربودن، ضبط، گرفتن، قلاده، دستگیری، قلاب، مقابله با، در حال حمله با چنگال، دستگیری، ناب، entrap، و دستگاه گیرنده تامین، کیسه.
- ساخت ساخت ببافند، تولید، تولید، مونتاژ، قرار دادن با هم، مد، فرم، شکل، ایجاد، جعل، قاب، راست، قرار داده تا.
- علت را حدود, اثر, تولید, مناسبت، effectuate نژاد، تولید، انجام، مدیریت، کار کردن، را به تصویب رسیدن به انجام، متوجه.
- قرار داده تا با تحمل، تحمل رنج می برند, خرس, ارسال به, فرو برد, معده, بروک، رعایت، رفتن را از طریق، متحمل، مقاومت در برابر، شجاع، آب و هوا.
- منتشر می کنند بیرون آمدن، تولید، انتشار دادن جلو، بازدم، دریچه، بوی از، اخراج، خارج، تخلیه.
- نیاز به تقاضا، نیاز خواهید ضروری، برای تماس بگیرید.
- وادار نیروی، القاء، بود، نمى ضروری، نیاز، تقاضا، مندند، درایو، اجرای.
- پیچ و تاب و به نوبه خود، باد، ریسمان مار، کرم، corkscrew، سرگردان، بی هدفی، rove، divagate، convolute، convolve، گمراه مى.
- کسب به دست آوردن، دریافت، به دست آوردن، تجمع برای به دست آوردن، تهیه، آمده توسط، درو.